معنی شبه فلز سمی

حل جدول

شبه فلز سمی

ارسنیک


شبه فلز سمی معروف

ارسنیک


فلز سمی

سرب، آلومینیوم، جیوه، مس، کادمیوم، باریم، نیکل و آرسنیک

سرب، آلومینیوم، جیوه، مس، کادمیوم، مس، نیکل و آرسنیک


عنصر شبه فلز

باریم

فرهنگ فارسی هوشیار

شبه فلز

توپالدیس آسندیس

لغت نامه دهخدا

سمی

سمی. [س ُ ما] (ع اِ) آوازی که در آن خیر باشد. (منتهی الارب) (آنندراج).

سمی. [س َم ْی ْ] (ع مص) روان شدن برای شکار. (از منتهی الارب) (آنندراج).

سمی. [س ُ می ی] (ع اِ) ج سماء، به معنی آسمان و آسمان خانه و جز آن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به سماء شود.

سمی. [س َ می ی] (ع ص، اِ) هم نام. (غیاث) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59) (ناظم الاطباء). || همتا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || بلند. رفیع. (ناظم الاطباء). || مثل. (منتهی الارب) (آنندراج). مِثل. مانند. (ناظم الاطباء).


شبه

شبه. [ش َ ب َه ْ] (ع ص، اِ) مثل. مانند. ج، مَشابه و اشباه و مَشابیه (برخلاف قیاس). (از اقرب الموارد) (منتهی الارب): و بینهما شبه، یعنی هر دو مانندند. (منتهی الارب). رجوع به شِبْه ْ شود.
- وجه شبه، چیزی که مایه و اصل تشبیه شیی ٔ به دیگری باشد، در تشبیه چهار چیز ضروری است یعنی هر تشبیه چهار رکن دارد: مشبه، مشبه به، وجه شبه و ادات تشبیه مثلاً در مثال «دندانی چون مروارید»: دندان مشبه ومروارید مشبه به، وجه شبه سپیدی دندان و ادات شبه «چون » است.

شبه. [ش َ ب َ / ب ِ] (ص نسبی) منسوب به شب. (فرهنگ فارسی معین). || در ترکیب با عدد آید و معنی تعداد شبها دهد: ماه دوشبه. ماه سه شبه. (فرهنگ فارسی معین).

شبه. [ش َ ب َه ْ] (ع اِ) مس زرد. (از اقرب الموارد).
- کوز شبه، کوزه ٔ برنجین. (منتهی الارب): عنده اوانی الشَبَه و الشِبه، نزد اوهست ظرفهای برنجین. (از اقرب الموارد).

شبه. [ش ُ ب َه ْ] (ع اِ) ج ِ شبهه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).

شبه. [ش ِب ْه ْ] (ع ص، اِ) مانند. مثل. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). ج، مَشابه و مَشابیه (برخلاف قیاس چون محاسن و مذاکیر). (منتهی الارب). ج، اشباه. (از اقرب الموارد):
تا نبود چون همای فرخ کرکس
همچو نباشد به شبه باز خشین، پند.
فرخی.
خویشتن را بر شبه رسولی به لشکرگاه دارا برد. (تاریخ بیهقی ص 90 چ ادیب).
خصم خواهدکه شبه او گردد
شبه عیسی کجا رود بر دار.
خاقانی.
بگرد نقطه ٔ عالم سپهر دایره وار
ندیده شبه تو چندانکه میکند دوران.
سعدی.
|| (اِ) در عبارت ذیل معنی مشابهت دارد: فرزندان را بدان کس داد که بدو بیشتر شبه داشت. (فارسنامه ابن البلخی ص 91).
- شبه انقطاع،در اصطلاح ادیبان، کلام و سخنی را گویند که جمله ٔ دوم عطف بر جمله ٔ اول باشد و با ایهام آنکه عطف بر غیرمنظور شده است. (فرهنگ علوم از مطول ص 217).
- شبه جزیره، آن قسمت از خشکی که سه جانب آن را آب دریا فراگرفته باشد و از یک سو به خشکی متصل باشد مانند شبه جزیره های آسیای صغیر و عربستان و هندوستان.
- شبه جمع، در علم صرف، آن است که هرگاه اسم دلالت بر جماعت کند و برای آن از همان لفظ اسم مفردی نباشد، چون خیل و شعب آن را شبه جمع گویند و شبه جمع برای حقیقتی وضعشده که اعتبار فردیت و جمعیت در آن ملغی است و فرق میان اسم جمع و شبه جمع در یاء نیست یا تاء وحدت است که اگر به اسم جمع ملحق گردد شبه جمع شود. (از مبادی العربیه ج 4 ص 91).
- شبه ظرف، جارو مجرور را گویند. (فرهنگ علوم).
- شبه جمله، در علم نحو، به معنی ظرف و یا مجرور به حرف جر است و یکی از اقسام سه گانه ای است که خبر از برای مبتدا قرار میگیرد و در این صورت شبه جمله باید دارای وصف یا فعل محذوفی باشد و ظرف و یا مجرور به حرف متعلق به آن باشد و در حقیقت همان فعل و یا وصف محذوف خبر مبتدا را تشکیل میدهد. (از مبادی العربیه ج 4 ص 197، 199).
- || (اصطلاح دستور) صوت. رجوع به اصوات شود.
- شبه ظل، نیم سایه. برزخ میان سایه و روشن. مقابل ظل در خسوف و کسوف.
|| در فیزیک حد فاصلی است میان سایه ٔ کامل و روشنایی کامل. (یادداشت مؤلف).
- شبه عمد، در قتل آن است که کسی عمداً بوسیله ٔ آلتی که قتاله نباشد ضربتی وارد آورد و او را بکشد و بعضی گفته اند اگر ضرب بوسیله ٔ آلتی باشد که معمولاً قتل واقع گردد آن را قتل شبه عمد گویند چون ضربت با سنگ بزرگ و چوبدست و عصای ضخیم. (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 792). نوعی از قتل و آدم کشی. (ناظم الاطباء).
- شبه فعل، مشابه فعل، در اصطلاح اهل نحو مشتقاتی است که عمل فعل را انجام دهد و حروف فعل در آنها باشد مانند اسم فاعل، اسم مفعول، اسم تفضیل، صفت مشبهه و مصدر و مقابل آن معنی فعل است که معنی فعل در آن به دست آید ولی حروف فعل در آن نباشد. چون: ظرف مستقر، حروف تنبیه و اشارت و تمنی و ترجی و اسم فعل و غیره. (کشاف اصطلاحات الفنون ص 1143).
- شبه فلز، اجسام ساده ای که به حالت گازند. (ئیدرژن، اکسیژن، ازت) و یکی از آنها (برم) مایع سنگین قهوه یی متمایل به قرمز سمی دودکننده ای است که باید با کمال دقت با آن کار کرد، بقیه ٔ شبه فلزات جامدند و هیچکدام جلای فلزی ندارند (باستثنای ید و تلور) الکتریسته را هدایت نمیکنند (مگر گرافیت و سلینوم که در حالت مخصوصی هادی میباشند) وزن مخصوص آنها پایین است (به جز تلور، ید و سلینوم) و حرارت را نیز به خوبی هدایت نمیکنند. (فرهنگ فارسی معین).
- شبه منشور، جسمی است که دو قاعده ٔ آن دو چند ضلعی غیرمشخص واقع در دو صفحه ٔ متوازی است و وجوه آن مثلثهایی هستند که رأس آنها در یکی از دو قاعده و قاعده ٔ آنها در قاعده ٔ جسم دیگر باشد. (فرهنگ فارسی معین).
|| مس زرد. (از اقرب الموارد).

معادل ابجد

شبه فلز سمی

534

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری